- اگر انسان پس از مرگ نابود میشد خودکشی راه حل مقبولی برای رهایی از تنگناهای دنیایی بود.
-درد و رنجهای دنیا هر چند بزرگ و مهم باشد در مقایسه با عذاب آخرت ناچیز است.
-کسی که خودکشی کرده است در روز قیامت به او دستور میدهند تا صحنه را بازسازی کندو با همان حالت وارد آتش میشود و در آن میماند.
-صلهی رحم و دیدار با خویشان و آشنایان و تعامل مثبت با مسلمانان شرط برقراری روابط اجتماعی سالم است و از اضطراب و افسردگی جلوگیری میکند.
خودکشی نشاندهندهی تنگناهای دنیا و فرار از زندگی و ناتوانی در رویارویی با بحرانهای شدید زندگی است. عوامل این بحران که انسان را به خودکشی وادار میکند متفاوت است؛ رسوایی، فقر شدید، ستم، احساس ناتوانی در برابر ستم و سرکوب از مهمترین عوامل این پدیده هستند.
در تمام این حالات فرد از واقعیت تلخ و ناگواری که زندگی را بر او غیر قابل تحمل کرده است فرار می کند و ناگزیر میشود در برابر مشکلات عقبنشینی کند. در این حالت خودکشی یک راهکار است که به گمان فرد زیانش از ادامهی زندگی با آن وضعیت بغرنج کمتر است.
اسلام این پدیده را از ریشه درمان کرده است؛ وقتی شخص به لحاظ روانی خودکشی را دلیلی برای رهایی از وضعیت موجود میبیند (مقایسهی زیانها) در مقابل اسلام مرگ را نه نابودی و پایان زندگی که آغاز زندگی آخرت قلمداد میکند. اگر انسان با مرگ نابود میشد و از بین میرفت در آن صورت خودکشی راه حلی قابل قبولی برای رهایی از تنگناهای زندگی بود و راهی برای عقبنشینی از رویارویی با مشکلات بود. انسان ضعیف غالبا از رویارویی با فرار میکند اما عقبنشینی در اینجا به نابودی ختم نمیشود. چون خودکشی – بر اساس بینش اسلامی – برای شخص ضعیفی که از تحمل دردها و مشکلات زندگی ناتوان است راه حل مناسبی نیست. زیرا خودکشی به بحرانی به مراتب شدیدتر از بحرانی که شخص از آن فرار کرده است منجر میشود. اگر شخص از رسوایی یا فقر شدید یا تنگدستی یا شکنجه فرار میکند همهی اینها را پس از کشتن خود میبیند.
در سنت آمده است شخصی که خودکشی میکند با عذاب شدیدی روبرو میشود و به انسان گوشزد میکند که دو سرنوشت پیش روی او قرار دارد: ساختن با مشکلات دنیا و روبرو شدن با عذاب آخرت.
انسان تصور میکند که پس از خودکشی راحت میشود اما سنت این تصور او را واژگونه نشان میدهد؛ شیخین از حدیث جندب بجلی آوردهاند که پیامبر اسلام فرمود: پیش از شما مردی زخمی شد و از درد به ستوه آمد؛ کاردی به دست گرفت و رگ دستش را قطع کرد. خون از بدنش خارج شد و جان سپرد. خدای متعال فرمود: بندهی من دربارهی جانش از من پیشی گرفت و من بهشت را بر او حرام کردم.[1] کسی که خودکشی میکند نباید هیچ وقت منتظر بهشت باشد چون فرمود: بهشت را بر او حرام کردهام.[2]
انسان تصور میکند که درد کشتن به زودی تمام می شود و به هیمن خاطر راه سریعتری را برای مرگ انتخاب میکند؛ مانند انداختن خود در مترو یا پرت کردن از بلندی یا خوردن سم یا حلقآویز کردن و امثال آن تا درد زیادی نکشد اما سنت عکس این تصور او را نشان میدهد. شیخین از حدیث ابو هریره آوردهاند که رسول خدا فرمود: هر کس خود را با آهنپارهای بکشد آن آهن در آتش جهنم در دستش خواهد بود تا با آن شکمش را زخمی کند و با همان حالت در جهنم جاودان میماند. هر کس خود را با خوردن سم بکشد در آتش جهنم پیوسته آن را مینوشد و در آن جاویدان میماند. هر کس خود را با پرت کردن از بلندی بکشد با همان حالت همواره در آتش جهنم پرت میشود و در آن جاویدان میماند.[3]
عذاب دنیا آسانتر است
این سخن پیامبر اکرم اتفاقی نیست که فرمود: "عذاب دنیا آسانتر است" اگرچه انسان در بدترین مشکلات قرار داشته باشد. داستان از این قرار است که هلال بن امیه یکی از یاران رسول خدا یک شب وارد خانهاش شد و مردی را با همسرش دید؛ او صحنه را با چشمش دید و با گوشش شنید بنابراین نزد رسول خدا رفت و او را از موضوع باخبر کرد. رسول خدا به او فرمود چهار بار به خدا سوگند یاد کند و شهادت دهد که راست میگوید و برای پنجمین بار بگوید اگر دروغ بگویم لعنت خدا شامل حالم باشد. هلال چنین کرد.
سپس رسول خدا از همسرش خواست او نیز چهار بار سوگند یاد کند که شوهرش دروغ میگوید و برای پنجمین بار بگوید خشم خدا شامل حالم شود اگر او راست بگوید. زن نیز چهار بار سوگند خورد و شهادت داد و پیش از بار پنجم پیامبر اسلام به گوشزد کرد که اگر دروغ میگوید سوگند پنجم را نخورد. به او فرمود: از خدا بترس که عذاب دنیا از عذاب آخرت آسانتر است و این کار عذاب را بر تو واجب میکند.
مقصد داستان آن است که اگر آن زن سوگند نمیخورد بیآبرو میشد و جرم زنا بر او ثابت میشد و میبایست سنگسار شود. بنابراین بدترین رسوایی و بدترین شکنجهای که اسلام قرار داده است در مورد او صدق میکرد و اجرا میشد. با این حال پیامبر اسلام به او فرمود عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است.
آری عذاب آخرت سختتر از رسوایی زنا و بدتر از سنگسار شدن است. رسواییها و درد و رنجهای دنیا هر چه باشد از عذاب آخرت آسانتر است.
امید به رحمت خدا
از عوامل بازدارندهی خودکشی آن است که اسلام انسان را به رحمت خدا امیدوار میکند. در قرآن کریم میخوانیم: "وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً" (نساء: 29) و خودتان را مكشيد، زيرا خدا همواره با شما مهربان است. هر چند به مصیبت و بلا گرفتار باشی خداوند نسبت به تو دلسوز و مهربان است. در جهانی که به بر حسب توان و امکان خود در آن به مصیبت گرفتار شدهای، تنها نیستی بلکه مالک قوی و صاحب سرنوشت، آن خدای دلسوز و مهربان با توست؛ اگر بنده درخواست کند زیان را از او دفع میکند و گره از مشکلاتت میگشاید و بوتهی صبر و شکیبایی را در قلب بندهاش میکارد.
یکی از عوامل خودکشی آن است که شخص حقیقت دنیا را درک نکرده است؛ برخی از مردم تصور میکنند که زندگی باید آرام و آسوده و سرشار از خوشی و رفاه باشد؛ اوقاتش به کام و خیالش آرام باشد؛ ریشهی ستم خشکیده و خانهاش ایمن و پوشیده و بدن سالم و راحت و روان در بهترین حالت باشد؛ نه از گرسنگی خبری باشد و نه از تشنگی اثری؛ نه آفتابی که او را بسوزاند و سرمایی که او را بیازارد. اما برخلاف تصور او دنیا ناگهان گریبانش را میگیرد و آنجاست که نه توشهای فراهم کرده است و نه صبری دارد کمک گیرد.
اما قرآن به صراحت به انسان میگوید که دنیا همواره به یک حال نمیماند و خدا بندگانش را میآزماید تا بداند کدامیک نیکوتر عمل میکنند تا آنان را با عملشان مکافات دهد نه با علم ازلی خویش:
"وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً" (هود: 7)
و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد!
حکمت از آفرینش انسان آزمایش اوست؛ از آنجایی که انسان در زندگی در معرض امتحان است، زمین باید مجهز و آماده باشد تا با طبیعت آزمایش انسان تناسب داشته باشد.
جای تعجب نیست که زندگی دنیایی نبرد طولانی و پرهزینه و آکنده از خطرات و مشکلات است؛ در آنجا انسان با درد و رنجهایی چون گرسنگی و فقر و بیماری و مرگ عزیزان روبرو میشود. خداوند مؤمنان را با دردهای فراوان امتحان میکند که برخی ناشی از ستم ظالمان به انسان است تا بداند آیا انسان برای دفع زیان با ظالمان همراه میشود یا این که جانب حق را میگیرد و به امید پاداش الهی رویاروی آنان میایستد.
ایمان و امنیت روانی
اگر خودکشی گاهی ناشی از افسردگی و بیماریهای روانی است،[4] هیچ چیز مانند دین نمیتواند سکون و آرامش قلبی را به انسان بدهد. ابن قیم میگوید: "در قلب انسان ناآرامی وجود دارد که جز ایمان خدا هیچ چیز آن را آرام نمیکند. وحشتی حاکم است که هیچ چیز جز انس با خدا آن را از بین نمیبرد. اندوهی نهفته است که جز شادمانی ناشی از شناخت خدا و صدق و راستی با او آن را بیرون نمیریزد. پریشانی غالب است که گناه بودن به او آن را تسلی نمیبخشد. آتش حسرت و پشیمانی شعله میکشد که جز رضا و خشنودی به اوامر و نواهی الهی و صبر و بردباری آن را خاموش نمیکند. کمبودی احساس میشود که جز محبت و توبه و دوام ذکر او آن را سیر نمیکند و اگر تمام دنیا را به انسان بدهند این کمبود را جبران نمیکند.[5]
دکتر یوسف قرضاوی آرامش قلبی ناشی از ایمان را این گونه توصیف میکند: ایمان روح خدا و نور اوست که ترس را به ایمنی و پریشانی را به آرامش و نگرانی را به شادمانی و خستگی را به راحتی تبدیل میکند؛ ضعیف را قوی و سرگشته را راهیاب میکند.
در باب نیاز انسان به ایمان میگوید: در سرشت انسان خلأیی وجود دارد که علم و فرهنگ و فلسفه آن را پر نمیکند؛ تنها ایمان به خدا آن را پر میکند. کلینیکهای روانپزشکی از بیماران روانی میخواهند با دیگران درآمیزند و روابط اجتماعی خود را گسترش دهند زیرا این بخشی از درمان است تا انسان خود را در معرض تنهایی و انزوا قرار ندهد.
این راهکار در اسلام هم وجود دارد؛ از جمله صلهی رحم و دیدار با خویشان، خیرخواهی و تعامل مثبت با مسلمانان، عیادت بیماران، همدردی با مصیبتدیدگان، شرکت در مراسم دفن، نماز جماعت و غیره. در این حالت خانوادهی انسان خانوادهی اصلی او نیست بلکه خانوادهای است که بستگان و نزدیکان را شامل میشود. اسلام انسان را از تنهایی باز میدارد و در حدیث مرفوع از ابن عمر آمده است: رسول خدا از تنهایی نهی کرده است؛ تنها ماندن در خانه و تنها سفر کردن.[6]
_________________________________________________
پانوشتها
(1) اللؤلؤ والمرجان فيما اتفق عليه الشيخان (1/ 23).
(2) يحسن ترك هذه الإطلاقات النبوية على عمومها في مجال الدعوة والفكر حتى لا تفقد فاعليتها.
(3) اللؤلؤ والمرجان فيما اتفق عليه الشيخان (1/ 21).
(4) تذكر بعض الإحصاءات أن حوالي 35% من حالات الانتحار سببها أمراض نفسية كالاكتئاب، والإدمان، و65% ترجع إلى عوامل أخرى؛ مثل: التربية، وثقافة المجتمع، والجهل.
(5) إغاثة اللهفان من مصايد الشيطان (1/ 71)
(6) رواه أحمد، وصححه الألباني (السلسلة الصحيحة، رقم 60).
نظرات
ابراهیم
16 مهر 1399 - 03:30با سلام و احترام خداوند جلا فی علاه می فرماید"مَنْ كَانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ" اما سوالی که لازم است به ان پرداخته شود آیا شرایط خانه وخانواده این تربیت عمیق ایجاد می کند؟ آیا در مدرسه قدوه و الگو وجود دارد؟ آیا شرایط جامعه که جمع خانواده های سوال یک فرد را به تربیت عمیق می برد؟ خروج از این گونه بلا با توصیه و موعظه قابل درمان نیست این مو عظه برای فردی که در شرایط سه سوال فوق بزرگ شده برای یاد آوری وی و قوی شدن وی عالی است اما برای فردی که با این فضا بزرگ نشده موجب پیشگیری نخواهد بود اگر به جامعه خود نگاه بندازید حتی عالم بزرگ مان نتوانسته در مزرعه خودش زمینی را سبز نماید سخنان بسیار خوب گفته میشود اما چون قدوه وجود ندارد فقط در حد سخن موثر و خوب می ماند درد زیاد است اما ............